احسان آجورلو
روزهای عالی: ویم وندرس
نگاه خالی تنهایی

تنهایی اصیل‌ترین تجربه انسانی است. همانگونه که هیرایاما این تجربه را در روزهای عالی به نمایش می‌گذارد. واپسین فیلم ویم وندرس در ثنای یک تنهایی با اصالت است. تنهایی که با صحنه پایانی فیلم معنای خود را باز تعریف می‌کند. صحنه پایانی فیلم با نام فیلم« روزهای عالی» یک وجه مکمل گونه ایفا می‌کنند. روزهای عالی که در تنهایی سپری می‌شوند! چقدر می‌تواند عالی باشد که انسان تنها باشد و به خود بیاندیشد و هر کار دلخواهی را انجام دهد. اما گاهی تنهایی به شکل یک هیولای وحشی است که انسان را تکه و پاره می‌کند. همواره در اعماق وجود انسان را تهدید می‌کند و مانند صحنه پایانی فیلم روزهای عالی با نمود فیزیکی به نام اشک خود را نمایان می‌کند. برخی افراد از یک شب تنهاماندن هم احساس تنهایی می‌کنند؛ بعضی هم طی ماه‌ها حداقلِ ارتباط را با دیگران دارند و چنین حسی نمی‌کنند. علی‌رغم این تفاوت‌ها، «تنهایی» اولین انتخاب اکثر افراد نیست. باید بدانیم تنهایی خودِ جهنم است ولی اگر تنهایی را به جان نخریم چه؟ آیا ممکن است با فرار از آن چیزهای ارزشمندی را از دست بدهیم؟ آیا می‌توانیم هم از رنج‌های تنهایی بگریزیم و هم لذت خلوت‌گزینی را بچشیم؟ فیلم روزهای عالی در خلال یک روند آرام به دنبال همین پرسش است. تنهایی رنج‌های بزرگی دارد، ویرانه‌های عظیمی در روح و روان انسان بر جای می‌گذارد. حتی هیرایاما را به سمت شغلی هدایت می‌کند که در آن نیز یک تنهایی به خصوصی دیده می‌شود. تنهایی که د ریکی مدرن‌ترین شهرهای جهان به طریقی تکنولوژی زده شاهد آن هستیم. هر چند که فیلم با گذران زمان خود نشان می‌دهد هیرایاما یک تنهایی خودخواسته عجیب را تجربه می‌کند. یک تنهایی که به مالیخولیایی دلنشین تبدیل شده است. به مالیخولیایی از جنش روشنفکری که با کتاب‌ها، موسیقی‌های خاص، وسواس در نگهداری از گیاهان خانگی و صدا البته عکاسی منجر شده است. یک تنهایی کاملا سطح بالا فرهنگی و زیستی که شاید مثال آن را در شب های روشن داستایوفسکی و استاد دانشگاه آن داستان شاهد بودیم. آنجا شغل با تنهایی تناسب منطقی داشت. اما هیرامایا جنس تنهایی را نمایان می‌کند که نامتعارف است. تنهایی که شاید ذهن اغلب دانشجویان و جوانان فرهنگی را مشغول کند. ترسی که از تنهایی برای خود متصور می‌شوند در روزهای عالی بسیار واقعی‌تر و نزدیک‌تر است تا تنهایی رومانتیک شب‌های روشن که بیش از حد رویایی و دور از دسترس است. حقیقت این است که  همۀ انسان‌ها در طول زندگی‌شان تجربۀ احساس تنهایی را دارند. اما احساسی که برای خیلی‌ها زودگذر است و با پیداکردن دوستان جدید برطرف می‌شود، برای بعضی به همنشین همیشۀ زندگی‌شان تبدیل می‌شود. آدم‌هایی که مرزی نامرئی از بقیه جدایشان می‌کند. ادوارد هوپر، نقاش سرشناس آمریکایی، از این دسته آدم‌ها بود. کسی که با آثارش نگاه خالیِ انسانِ تنها را به ما نشان داد. در عصر تنهایی دیجیتال، این نگاه برای همۀ ما آشناست. آن را در چشم‌هایی که به صفحۀ گوشی دوخته شده دیده‌ایم. روزهای عالی جنس تنهایی اینچنینی را نمایان می‌کند. هر چند هیرامایا اهل وسایل دیجیتال نیست و حتی دوربین عکاسی آنالوگی دارد اما نگاه خالی او یک تنهایی عمیق انسانی را نمایان می‌کند. تنهایی که پشت لبخند خالی و نگاه بدون معنا او نمایان است.

1402/9/25 17:37:09