«دنیا زشتی کم ندارد، زشتیهای دنیا بیشتر بود، اگر آدمی بر آنها دیده بسته بود. اما آدمی چارهساز است.»
(گوشهای از تک گویی ابراهیم گلستان در فیلم خانه سیاه است)
شاید وجه مسیحگونه فروغ فرخزاد بیشتر برای زنان کشور تا به امروز همچنان پر فروغ است، اما روزی برای تمام آحاد ملت هم روشنگر بود. روزی که مستند کوتاه او به نام خانه سیاه است در کانون فیلم ایران اکران شد فروغ در قامت یک مسیح برای جذامیان کشور ظاهر شد. مسیحی که با گذر از اماکن مختلف کشور، روستایی را به مردم معرفی کرد که در کنار فقر، تنگدستی و عقبماندگی از سرعت سرسام آور زندگی ، در جدال با ابلیسی سیاه بود که آرامآرام مردم را به دام خود میکشید.
فیلم خانه سیاه است مثل رونمایی از راز خدایان یونانی توسط سیزیف بود. برای مردم شهرهای بزرگ که مبهوت پیشرفت و سرعت مدرنیزاسیون حاکمیت شده بودند «خانه سیاه است» به نوعی حکم یادآوری دردناکی بود که بدانند این خانه و کشور غرق در سیاهی و تلخی است. هر چند دولت «جذامخانه بابا باغی»را -همان جا که فروغ فیلم «خانه سیاه است» را ساخت- تحت حمایت قرار داده بود، اما این حمایت نه تنها به کنترل بیماری نمیانجامید بلکه بیشتر به طردشدگی مردمان جذامخانه از جامعه دامن میزد. پس از کسب جایزه بهترین فیلم مستند در فستیوال فیلم آلمان در همان سال و به دلیل روابط ابراهیم گلستان با دربار پهلوی ردیف بودجه مشخصی برای کنترل بیماری جذام در نظر گرفته شد. همچنین ساخت یک آسایشگاه در مشهد برای زیست این مردم با امکانات نسبتا معمولی از نتایج فیلم خانه سیاه است فروغ فرخزاد بود.
برای جذامیان ایران فروغ فرخزاد در قامت یک مسیح بود که آنان را از درد و رنج رها کرد، هر چند که خود در دفتر شعرش اینگونه نوشت« و نجات دهنده در گور خفته است»؛ اما در واقع او نجات دهندهای بود برای رهایی از تلخی و سیاهی که روزگار بر مردم بابا باغی داشت. این وجه فروغ فرخزاد همیشه در سایه روابطش با ابراهیم گلستان نادیدگرفته میشود. اما چشم بستن به ایده فیلم خانه سیاه است اجازه شناخت درست از شخص فروغ را نمیدهد. اما فیلم خانه سیاه است جز مهمترین فیلمهای تاریخ سینما ایران است که کمتر به آن توجه میشود.
این بیشتر به دلیل این بود که فروغ را همیشه در حوزه ادبیات به یاد میآورند و از حضور مهم او در سینما غافلاند. حتی جاناتان رزنبام نظریه پرداز سینما خانه سیاه است» را مهمترین فیلم سینما ایران خواند. شاید برای تایید این نظر رزنبام تنها کافیست آن صحنه که مرد جذامی در کنار دیوار پیادهروی بدون هدف میکند و فروغ با صدای خودش روزهای هفته را یک به یک میشمارد به یاد آوریم. وجه مسیحوار فروغ حتی در نحوه مرگش در حادثه سرنگونی اتومبیل او که به دلیل انحراف و عدم تصادف با اتومبیل مهد کودک پیش آمده بود هم خود نشانه دیگری در کارنامه این مسیح تاریخ معاصر هنر کشور است. و کیست کتمان کند که نام فروغ همواره بر تارک تاریخ هنر معاصر ایران از جمله سینما خواهد درخشید.