ترجمه فاطمه مرشدکیان/ورایتی؛فوریه 2022
در ستایش سیدنی پوآتیه به قلم هالی بری
 فرشته ای که مراقب ماست

زمانی که سیدنی در بازپخش تلویزیونی فیلم حدس بزن چه کسی برای شام می‌آید (استنلی کریمر/ ۱۹۶۷) وارد دنیای من شد، تقریبا ۹ ساله بودم؛ بچه‌‌ای بدون مراقب در کلیولند، از مادری سفیدپوست و مجرد و پدری سیاه‌پوست-کسی که اتحاد خانواده‌اش را از دست داده بود.-  سیدنی و هم‌بازی‌اش کاترین هپبورن در این فیلم نقش یک زوج میان‌نژادی را بازی می‌کنند که والدین دختر با این رابطه فرزندشان دچار مشکل هستند. من، مجذوب و مسحور، روبروی کنسول قدیمی مادرم نشستم و درحالی‌که شاهد رقم‌خوردن روال پرتلاطم خانواده‌ام بودم، برای اولین بار در دوران کودکی‌ احساس مرئی‌بودن، فهمیده‌شدن و تایید‌ پیدا کردم. در حال حاضر دنیا سیدنی را می‌شناسد؛ کسی که در قامت هنرمندی تحسین‌برانگیز چندی قبل در ۹۴ سالگی درگذشت. اما در اولین برخورد، او برای من در حکم یک آیینه بود.

من آن فیلم را در دوران مدرسه و حتی پس از آن بارها و بارها تماشا کردم. آن سال‌ها دیدن سیاه‌پوستان در قامت نقش اول بسیار کمیاب بود و نادرتر اینکه در آن از سرگذشت و روایت‌‌هایمان تجلیل‌شده و حتی تصدیق شده‌بود. در آن زمان صرفا حضور آن‌ها نوعی از اعتراض بود. حدس بزن چه کسی برای شام می‌آید، مانند کاری که هر هنر والایی انجام می‌دهد، تاکیدی بر موجودیت من به‌عنوان فرزند یک زوج میان‌نژادی بود. علاوه بر آن، فیلم، دیگران را با واقعیت من آشنا کرد؛ اینکه پیداکردن مسیر زندگی با وجود والدین سفیدپوست و سیاه‌پوست چگونه بود.

تاثیر سیدنی بر من به اینجا ختم نشد. طی سالیان سال او را به چشم نمونه‌ای ممتاز و الگویی از مردانگی و احترام می‌دیدم. زمانی که اعتیاد پدرم به الکل خانواده را از هم فروپاشید و والدینم از یکدیگر جدا شدند، تنها ۴ سال داشتم. در چشم من، با وجود غیبت پدرم، سیدنی مظهر هر آن چیزی بود که یک مرد باید باشد: فریبنده و شجاع، خوش‌بیان و پرجاذبه، خونگرم و شیک‌پوش. اگرچه  تا به حال او را ملاقات نکرده‌ بودم و هرگز هم تصور نمی‌کردم او را ببینم، احساس‌ می‌کردم ارتباطی قوی با او دارم.

این ارتباط در سراسر حرفه‌ام همراهم بوده. نزدیک به ۴۰ سال بعد، زمانی که کار در فیلم زخمی را به‌عنوان اولین تجربه کارگردانی‌ام آغاز کردم، سیدنی الهام‌بخش من بود. او جنگجو، شجاع و ریسک‌پذیر بود. سیدنی همچون کاراکترش در فیلم در گرمای شب (نورمن جویسون/ ۱۹۶۷) ابداً به خود اجازه نمی‌داد تحقیر و کم‌ارزش‌ شود. شجاعت او این حس را در وجودم بیدار کرد که من هم می‌توانم قدرتم را مطالبه کنم‌؛ من هم می‌توانم در برابر تحقیرشدن بایستم و قوانین خودم را، آن‌طور که مطلوبم است، اجرا کنم.

سیدنی همچنین نُه فیلم را کارگردانی کرد. در حقیقت، باوجود تحسین‌های بسیار برای نقش‌آفرینی‌های درخشانش، کارهای پشت دوربین او به همان اندازه نقش‌های جلوی دوربینش مهم بود. در آن زمان که اصلا نشان و خبری از کارگردان‌های سیاه‌پوست نبود سیدنی فراتر از انتظارات ظاهر شد و فیلم حرکت دیوانه‌وار به کارگردانی او به سومین فیلم پرفروش در سال ۱۹۸۰ - بعد از جنگ ستارگان: امپراتوری ضربه می‌زند (اروین کرشنر) و ۹ تا ۵ (کالین هیگینس) - تبدیل شد. این فیلم اولین اثر از یک کارگردان سیاه‌پوست بود که به فروش ۱۰۰ میلیون در گیشه داخلی دست پیدا کرد. به این ترتیب سیدنی آغازگر مسیر تازه‌ای برای من و دیگر فیلمسازان بود.

او به خوبی می‌دانست بازیگران رنگین‌پوست تا چه حد نادیده گرفته‌ شده و استعدادهایمان دائما کنار گذاشته می‌شوند. سیدنی اجازه نداد این واقعیت معرف و تعیین‌کننده تصمیمات او باشد. در سال‌های بعد متوجه این حقیقت شدم که هر زمان او را از نزدیک می‌بینم زانوهایم سست شده و ذهنم از کلمات خالی می‌شود. این موضوع نشان می‌دهد که جایگاه سیدنی در دنیای من تا چه حد مهم است. او نه تنها اولین قهرمان فیلم‌های سیاه‌پوستان برای آمریکایی‌ها بود بلکه سمبل اشراف و کلاس شخصیتی درنظر گرفته می‌شد.

تاریخ او را به‌عنوان شخصیتی عظیم در صنعت سینما به یاد می‌آورد. یک بازیگر و کارگردان افسانه‌ای؛ هنرپیشه‌‌ای که تنها چیزی که استعداد‌های شگرفش را تحت شعاع قرار داد مهربانی‌اش بود. من او را به‌عنوان اولین آیینه‌ام و حقیقی‌ترین معیارم از یک مرد به یاد می‌آورم.

1400/12/7 12:37:07